مهدیسمهدیس، تا این لحظه: 11 سال و 16 روز سن داره

مادرانه هایی برای دخترم

یک روز با دخترم

مهدیس عزیزم امشب اومدم تا برات بگم این روزها از صبح که از خواب بلند میشی تا شب چه کارهایی می کنیم اول صبح که از خواب بلند میشی بعد از اینکه دست و صورتت را شستم حدودساعت 9 برات چند قطعه از آهنگ های موزرات را می ذارم بعد هم یک سری آهنگ های شاد کودکانه به زبان انگلیسی و فارسی بعد می برمت توی اتاقت و کلی باهم بازی می کنیم برات همه عروسکهات را میارم تو هم ذوق میکنی آویز گردون تختت را روشن میکنم و تو هم عاشقش هستی توی همین حین که داری با عروسکهات بازی می کنی من هم به یه سری از کارهای خونه میرسم  تقریباً ساعت 12 یه چرت یک ربعه میزنی من هم این فرصت سعی میکنم یه سری به اینترنت بزنم و گاهی هم لباسهات را می شورم و وقت برای اینترنت ...
26 شهريور 1392

بزرگ خواهی شد

مهدیس عزیزم می دانم به زودی بزرگ خواهی شد آنقدر بزرگ که دیگر در آغوشم جای نمگیری آنقدر بزرگ که دیگر برای انجام کارهایت نیازی به کمک من نداری می دانم بزرگ خواهی شد و روزی مستقل از من رفتار خواهی کرد از همین امروز دلم برای آغوش گرفتنت تنگ می شود و برای بازی کردن خندیدن و نوازش کردنت در این ساعتها تمام تلاشم را می کنم که تمامی این لحظات را با ذره ذره وجودم استشمام کنم با ذره ذره وجودم با تو زندگی کنم و از بودن با تو لذت ببرم نمی دانی چقدر شیرینی و چقدر برای من دوست داشتنی دخترم می خواهم بدانی روزی که بزرگ شدی هر گز آغوش مادرت کوچک نخواهد بود و تو هر لحظه که اراده کنی این آغوش این دست نوازشگر و این لبخند برایت آماده است پس همواره در ...
20 شهريور 1392

دست خوردن دخملی

این عکسها را دیشب برای دوستای گلم توی تایپیک نی نی های اردیبهشت 92 گذاشتم هر دفعه یه سوژه عکس از نی نی های نازمون می ذاریم سوژه این دفعه این بود ...
17 شهريور 1392

به بهانه روز دختر

  دختران فرشتگانی هستند از آسمان برای پر کردن قلب ما با عشق بی پایان دخترم مهدیسم الان که دارم برات می نویسم آروم تو آغوشم خوابیدی صدای نفسهات نغمه زندگی زیبایی برای منه دوستت دارم و از خدا می خواهم این معصومیت و پاکی را هیچ وقت ازت نگیره روزت مبارک این عکست را هم چند دقیقه پیش قبل از اینکه بی قراری کنی و دلت آغوش مادر را بخواد گرفتم ...
16 شهريور 1392

بدون عنوان

دخترم الان روی پاهایم نشسته ای و من تنگ در بغل گرفته امت  می خواهم بدانی دغدغه امروزم تربیت درست تو می باشد هر روز صبح به این می اندیشم چکونه تو رشد خواهی کرد و من چه سهمی در این رشد جسمی و روحیت خواهم داشت مقاله ها کتاب ها سایت ها را زیر رو رو می می کنم تا مطلبی جدید بیاموزم و به کار ببندم همه تلاش هایم برای این منظور است که تو دختری شایسته باشی دخترم می دانم که تو لیاقت بهترین ها را داری راستی این را هم بگویم در روز 10 شهریور اولین غلتت را زدی مبارکت باشد
15 شهريور 1392

واکسن 4 ماهگی

دخترم امروز واکسن چهار ماهگیت را زدیم اولش یه خورده گریه کردی ولی وقتی توی آغوشم گرفتمت خیلی زود آروم شدی ازت ممنونم که به آغوش مادرت اعتماد داری و میدونی که بهترین جای دنیاست
10 شهريور 1392

عروسی عمه خانوم

پنجشنبه  31 مرداد هم سالگرد ازدواج من و بابایی بود هم عروسی عمه فریده مهدیسم پنجشنبه خیلی دختر خوبی بودی انگار مامان را درک می کردی از صبح پیش آقاجون و مامان جون موندی و من رفتم آرایشگاه اصلاً گریه نکردی الهی قربونت بشم این هم عکسهای شما توی عروسی   این جا هم پاتختی هستش   ...
6 شهريور 1392

اولین مسافرت

در هفته گذشته اولین مسافرت با دخمل کوچولو و خشگلم را تجربه کردیم ابتدا به خمین و سپس به اصفهان رفتیم دخترک نازم سفری خاطره انگیز بود هرچند که سخت بود و با کوچولویی مثل شما مسافرت سخت می شود اما تمام این سختی ها را جان خریده ام ...
7 تير 1392

بدون عنوان

مهدیسم امروز برای اولین بار لبخند زدی هرچند که می گویند لبخندت ارادی نیست ولی برای من همین لبخند غیر ارادیت هم زیباست   ...
30 ارديبهشت 1392